همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت.
هربار که زن همسایه لباسهای شستهاش را برای خشک شدن آویزان میکرد زن جوان همان حرف را تکرار میکرد تا این که حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباسهای تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت:
یاد گرفته چطور لباس بشوید. ماندهام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده!
مرد پاسخ داد: «من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجرههایمان را تمیز کردم!
زندگی هم همین طور است. وقتی که رفتار دیگران را مشاهده میکنیم، آنچه میبینیم به درجه ی شفافیت پنجرهای که از آن مشغول نگاه کردن هستیم بستگی دارد. قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به این که خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن را داریم که به جای قضاوت کردن فردی که میبینیم درپی دیدن جنبههای مثبت او باشیم؟
********به وبلاگ من خوش آمدید*********
خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم .
آمین یا رب العالمین